گوینده رادیو نباید فكر كند با هر ادبیاتی می‌تواند مخاطب را بخنداند

علیرضا جاویدنیا می‌گوید فضای كار طنز باید شیرین و به‌دوراز تلخی باشد و منوچهر نوذری یكی از كسانی بود كه در كارش همیشه این شیرینی را داشت.

1396/05/29
|
15:54



به گزارش روابط عمومی معاونت صدا و به نقل از سرویس سینمایی هنرآنلاین: همیشه خندان است و پرانرژی، برخلاف سن و سالش بسیار پرشور و حرارت است وهربار كه صدا و تصویرش دیده می‌شود این هیجان را به مخاطب هم منتقل می‌كند. اصل و بنای كارش را برمبنای صداقت گذاشته و این راستی و صداقت را می‌توان در آثارش دید و جستجو كرد. علیرضا جاویدنیا را به‌واسطه اجراهایی كه در رادیو و به‌خصوص برنامه "صبح جمعه با شما " و "جمعه ایرانی " داشته به‌خوبی می‌شناسیم. كاراكتر خان خان یكی از آن تیپ‌هایی بود كه به‌خوبی هنوز هم در ذهن مخاطبان جای دارد. او استاد تقلید صداست و كارش را از همین‌جا شروع كرده است، اما همیشه هم تیپ‌سازی نمی‌كند. 26 سال است كه بی‌وقفه به اجرای برنامه "راه شب " پرداخته و شنونده‌های حرفه‌ای رادیو این برنامه را به‌خوبی می‌شناسند. با او دریكی از همین روزهای گرم تابستانی به گفت‌وگو نشستیم و از سال‌های دور رادیو تا به امروز سخن گفتیم. ماحصل این گفت‌وگوی چندساعته ما را با علیرضا جاویدنیا مرد دوست‌داشتنی رادیو می‌توانید در زیر بخوانید:

آقای جاویدنیا، چطور به هنر علاقه‌مند شدید و مسیر ورودتان به عرصه هنر چطور طی شد؟
من در یكی از محلات قدیم تهران به دنیا آمدم و در محله‌ای بزرگ شدم كه آقای اكبر عبدی هم در همان محله بزرگ‌ شده بود. دوران كودكی و محله‌ای كه در آن بزرگ‌شده‌ای خیلی اهمیت دارد. من از همان كودكی به هنر علاقه‌مند بودم و كار تقلید صدا می‌كردم. شاید اگر این كار را از سنین جوانی و یا میان‌سالی آغاز می‌كردم، علاقه‌مندی و جوشش هنر در من خیلی كوتاه‌مدت از بین می‌رفت؛ اما این كار را از كودكی شروع كردم و به همین خاطر است كه هنوز هم به هنر گرایش دارم. در همان سن و سال كودكی، تقلید صدای شخصیت‌های مختلف را خیلی انجام می‌دادم و این كار در خانواده من یك‌شور و شعف خاصی به وجود می‌آورد. البته من كار تقلید صدا را خیلی بااحتیاط انجام می‌دادم چون خانواده‌های آن موقع خیلی حساس بودند و ممكن بود تقلید صدای بعضی از شخصیت‌ها باعث ناراحتی خانواده شود. من هر كاری كردم علاقه به تقلید صدا از من جدا شود، این اتفاق نیفتاد و همچنان به این كار علاقه‌مند بودم. در دوره دبستان، با موسیقی عجین شدم و در سرودهای مدرسه هم شركت می‌كردم. ضربی كه من با آن تمرین می‌كردم، متعلق به برادرم بود و از طریق رادیو یاد گرفته بودم چطور با آن كار كنم و اصلاً معلمی نداشتم. وقتی وارد دوره دبیرستان شدم، آقای منوچهر مصیبی از كارگردان‌های سینما می‌خواست یك نمایشنامه‌ای را در مدرسه اجرا كند كه من هم در آن تئاتر دانش‌آموزی حضور پیدا كردم. آن نمایش اولین كاری بود كه من به‌عنوان بازیگر انجام دادم و بعدازآن در بخش تقلید صدا، نوازندگی و خوانندگی مسابقات استعدادیابی وزارت فرهنگ وقت شركت كردم و كم‌كم ازآنجا شناخته شدم و مرا به تلویزیون دعوت كردند.
اولین برنامه تلویزیونی كه در آن مطرح شدید چه برنامه‌ای بود؟
اولین بار در برنامه "میخك نقره‌ای" با مجری‌گری آقای فریدون فرخزاد مطرح شدم و آن برنامه یك سكوی پرتاب برای من بود. آقای سیروس الوند و یكی از خبرنگارهای عزیز آن زمان به نام زنده‌یاد مرتضی قمصری نقش مؤثری در معرفی كردن من به آقای فرخزاد داشتند. اولین تقلید صدایی كه من جلوی آقای فرخزاد انجام دادم، تقلید صدای خود ایشان بود و همان تقلید صدا را كه انجام دادم، آقای فرخزاد گفت تمام است، حتماً به برنامه من می‌آیی. من‌بعد از برنامه "میخك نقره‌ای " در برنامه‌های مختلف كار تقلید صدا انجام دادم. آن زمان فقط یك نفر به نام آقای عبدالكریم اصفهانی در كار تقلید صدا بود. آقای اصفهانی صدای گویندگان، بازیگران و حتی نخست‌وزیر وقت را طوری تقلید می‌كرد كه شما نمی‌توانستید تشخیص بدهید كه صدای خود آن شخص است یا صدای مقلد! من در چنین شرایطی وارد رقابت شدم و شروع به گویندگی كردم. البته آقای اصفهانی صدای گوینده‌ها را تقلید می‌كرد و من در فضای متفاوت‌تری كار تقلید صدا انجام می‌دادم. آقای اصفهانی بزرگ من بودند و من همیشه به ایشان ارادت دارم.
چه اتفاقی افتاد كه كار تقلید صدا را رها كرده و وارد تلویزیون و رادیو شدید؟


حدوداً دو سال به‌صورت مستمر كار تقلید صدا انجام دادم اما از جایی به بعد دیدم كه دست زیاد شده و آدم‌های مختلفی وارد این حوزه شده‌اند. فكر كردم و دیدم كه اگر قرار است همین كار را ادامه بدهم، باید وارد كاباره شوم ولی چون دوست نداشتم این اتفاق بیفتد، تقلید صدا را متوقف كردم. 7-8 ماه بعدازآن از سمت تلویزیون ملی كشور یك دعوت‌نامه‌ای به دست من رسید كه در آن نوشته‌شده بود تلویزیون به دنبال جذب بك گروه نمایشی 30-40 نفرِ است. به‌این‌ترتیب من وارد تلویزیون شدم و بعد از یك سال تمرین، كارم را در سال 50 با برنامه "خارج از محدوده " به كارگردانی آقای حسن خیاط‌باشی آغاز كردم. تا اواخر سال 54 در برنامه "خارج از محدوده " بودم و بعدازآن آقای خیاط‌باشی یك برنامه دیگر به نام "شبكه صفر " شروع كرد و من تا پیش از انقلاب در آن برنامه نیز حضور داشتم. در این حین در سال 55 با برنامه "دوخت و دوز " وارد رادیو شدم. آن زمان در رادیو برنامه "شما و رادیو " پخش می‌شد كه یك برنامه ویژه بود و گروهی از گویندگان در آن حضور داشتند كه دیگر در تاریخ گویندگی ایران تكرار نشدند. برنامه "شما و رادیو " یك جمعه در ماه از رادیو پخش می‌شد و سه جمعه دیگر را به برنامه‌های دیگر اختصاص دادند كه یكی از آن برنامه‌ها، "دوخت و دوز " بود. من در آن برنامه حضور پیدا كردم اما تا پیش از انقلاب، بیشتر فعالیتم در تلویزیون بود.
همكاری‌تان با آقای خیاط‌باشی چطور اتفاق افتاد و چه بازخوردهایی از حضور در برنامه‌های "خارج از محدوده" و "شبكه صفر " دریافت می‌كردید؟
آقای خیاط‌باشی پیش از برنامه "خارج از محدوده "، یك برنامه دیگر كار می‌كرد به نام "حرف تو حرف". یكی از بازیگرهای شاخص آن برنامه مرحوم رضا ژیان بود. من در اواخر آن برنامه با آقای خیاط‌باشی آشنا شدم و ایشان مرا به برنامه "خارج از محدوده " دعوت كرد. برنامه "خارج از محدوده " یك برنامه انتقادی بود كه به مسائل سیاسی هم می‌پرداخت. به همین خاطر دائماً برای ما گرفتاری ایجاد می‌شد و مسئولان پخش به ما اخطار می‌دادند. آن برنامه در بین عموم مردم خیلی دیده می‌شد و مردم آن را بسیار دوست داشتند. خود آقای خیاط‌باشی در برنامه "خارج از محدوده " تیپ "مهندس بیلی " را بازی می‌كرد كه بسیار پرطرفدار بود. البته آن تیپ را از برنامه "حرف تو حرف" درآورده بود و حتی در برنامه "شبكه صفر " هم آن را ادامه داد. در سال‌های بعد از انقلاب آقای منوچهر نوذری در برنامه "صبح جمعه با شما " به من گفت یك مونولوگ از برنامه را با تیپ "مهندس بیلی" اجرا كن. من مخالفت كردم و گفتم من در این برنامه 10-12 تیپ را اجرا می‌كنم و اصراری ندارم بروم سراغ تیپ دیگری. آقای نوذری گفت كه آقای شیشه‌گران و آقای توكل می‌گویند اگر این تكه‌های كوتاه با تیپ "مهندس بیلی" اجرا شود، تأثیرگذاری آن بیشتر است. من باز هم نپذیرفتم اما وقتی آقای نوذری از من خواهش كرد این كار را انجام بدهم، قبول كردم و یك سری مونولوگ‌های انتقادی را با استفاده از تیپ "مهندس بیلی " اجرا كردم. بعدازآن اتفاق، آدم‌هایی كه مرا می‌دیدند، می‌گفتند از آقای نوذری به خاطر آوردن آقای خیاط‌باشی تشكر كن! همه فكر می‌كردند خود آقای خیاط‌باشی آن تیپ را می‌گوید، درحالی‌كه آقای خیاط‌باشی در آمریكا زندگی می‌كرد و اصلاً ایران نبود. باورپذیری كه كار من داشت برایم جالب بود اما خودم آرام‌آرام به مردم گفتم كه این تیپ را آقای خیاط‌باشی بازی نمی‌كند. مردم‌باورشان نمی‌شد كه من به‌جای آقای خیاط‌باشی دارم تیپ "مهندس بیلی " را اجرا می‌كنم. به‌هرحال من دوست نداشتم كار شخص دیگری را تقلید كنم چون احساس می‌كردم خودم آن‌قدری آورده دارم كه به سراغ تقلید نروم.


شما علیرغم آن‌كه كارتان را با تئاتر آغاز كردید اما در تئاترهای زیادی حضور نداشتید. خودتان نخواستید حضورتان در عرصه تئاتر جدی‌تر شود؟
در همان سال‌ها در چند تئاتر حضور پیدا كردم اما طبعاً حضورم دائمی نبود و تئاتر حرفه‌ای را ادامه ندادم. به درد تئاترهای لاله‌زار هم نمی‌خوردم. تئاترهای لاله‌زار محل حضور خیلی از بازیگران نامی كشور بود و یك طیف خاصی در آن كار می‌كردند؛ منتها با شرایط سنی كه من داشتم و تغییراتی كه در آن حاصل‌شده بود، امكان حضورم در تئاتر لاله‌زار میسر نبود و تئاتر لاله‌زار خیلی به درد من نمی‌خورد. من یك جوان 17-18 ساله بودم كه در تلویزیون كار می‌كردم و خانواده‌ام مدام به من می‌گفتند درست یادت نرود؛ بنابراین دیگر فرصت فكر كردن به تئاتر را نداشتم و روی كارم متمركز بودم. بعد از انقلاب هم پس از 5-6 سال وقفه، در برنامه "صبح جمعه با شما " حضور پیدا كردم و اكثر وقتم را در استودیو آن برنامه می‌گذراندم.
چرا فعالیتتان در عرصه بازیگری هم خیلی پردوام نبود؟
در تلویزیون در چند اپیزود از سریال‌های "كارآگاه پهلوی" و "محاكمه " بازی كردم و در سینما هم یك تجربه داشتم به نام "زخمی". آقای محمدحسین فرح‌بخش و آقای عبدالله علیخانی تهیه‌كننده فیلم سینمایی "زخمی " بودند و خود آقای فرح‌بخش آن را كارگردانی كرد. چند تله‌فیلم هم‌بازی كردم كه متأسفانه آن‌ها پول مرا خوردند. خلاصه من همین كارها را انجام دادم و والسلام. دیگر در عرصه بازیگری فعالیتی نكردم. متأسفانه خیلی وقت‌ها كسانی كه جلوی پای من می‌ایستند، وقتی پایم را از دفترشان بیرون می‌گذارم یك داستانی برای من درست می‌كنند. من در زندگی‌ام نه نان كسی را خورده‌ام و نه با موقعیت كسی بازی كرده‌ام اما تا دلتان بخواهد این كار را با من كرده‌اند. متأسفانه وقتی آدم‌ها به لحاظ كاری حریف من نمی‌شوند، در یك موقعیت غیر كاری این را تلافی می‌كنند. به‌هرحال من خدمت همه دوستان و دشمنان عزیز ارادت دارم. (با خنده)
برنامه رادیویی "صبح جمعه با شما" یك‌زمانی در سطح كشور بسیار همه‌گیر بود و روزهای جمعه خیلی‌ها را مجاب می‌كرد كه پیچ رادیو خود را باز كنند. آن زمان چه اتفاقاتی در برنامه "صبح جمعه با شما " می‌افتاد كه باعث می‌شد توده مردم از آن استقبال كنند؟
به نظرم علت اصلی آن، انتخاب كارشناسی شده سوژه‌های برنامه بود. یك گروه قوی سه‌ نفرِ متشكل از آقایان نوذری، شیشه‌گران و توكل، فكرشان را روی‌هم می‌گذاشتند و آن برنامه را با حضور گویندگان بسیار خوب پیش می‌بردند. آقای شیشه‌گران هم تهیه‌كننده و سردبیر برنامه "صبح جمعه با شما " بود و هم مدیر گروه ورزش و تفریحات رادیو. آقای توكل هم در كنار ایشان تهیه‌كننده برنامه بود و بخش‌های مربوط به شخصیت "آقای ملون " را هم ایشان می‌نوشت. آقایان نوذری، آذری، عرفانی، والی زاده، منانی و خانم‌ها دیهیم و ناظریان هم در آن برنامه گویندگی می‌كردند كه همه می‌دانند این‌ها جزو گوینده‌های برجسته كشور هستند. نمایش‌های برنامه "صبح جمعه با شما " 13 دقیقه طول می‌كشید كه زمان بسیار زیادی بود و شما در این 13 دقیقه متوجه گذر زمان نمی‌شدید. نكته مثبتی كه آن برنامه داشت این بود كه در زمان بمباران‌های جنگ تحمیلی حال رزمنده‌ها را خوب می‌كرد و اتفاقاً مقام معظم رهبری هم‌روی این نكته انگشت اشاره گذاشتند. آن زمان مقام معظم رهبری گروه برنامه "صبح جمعه با شما " را به حضور خواستند و عوامل این برنامه را تشویق كردند. یك سری نكات را هم در یك فضای كاملاً صمیمانه به گروه متذكر شدند. صحبت اصلی ایشان این بود كه شما به رزمندگان و خانواده‌های آن‌ها روحیه داده‌اید. این سخن مقام معظم رهبری برای ما بسیار ارزشمند بود.
برنامه "صبح جمعه با شما " بعد از دوران موفقی كه در دهه‌های 60 و 70 داشت، دیگر خیلی نتوانست مخاطبان را مثل گذشته جذب كند. فكر می‌كنید دلیل افت این برنامه چه بود؟


عوامل زیادی دست‌به‌دست هم داد تا این برنامه آن كیفیت قبل را نداشته باشد. فضای مجازی، شبكه‌های متعدد تلویزیونی، رادیویی و ماهواره‌ای و خیلی عوامل دیگر در این موضوع دخیل بود. مردم هم كم‌حوصله‌تر شده‌اند و همه‌چیز را خیلی سریع‌ و سهل‌الوصول می‌خواهند. سوژه‌های امروز به نسبت سوژه‌های 20-30 سال پیش تغییر كرده و الآن در برنامه‌های رادیویی باید روی این سوژه‌ها كارشناسی شود. برنامه "صبح جمعه با شما " چند سال متوقف شد و بعد بانام "جمعه ایرانی " ادامه كار داد. من چند سال در حد بضاعت خودم با برنامه "جمعه " ایرانی هم همكاری كردم و شاید حتی از بقیه دوستان بیشتر برای آن زحمت كشیدم اما 2-3 سال بعدازآن برنامه كنار كشیدم. در ادامه دوباره به وساطت دوستان به برنامه "جمعه ایرانی " برگشتم. البته هیچ جنگ و دعوایی وجود نداشت و شاید یك سری مسائل كه به ذائقه من جور درنمی‌آمد باعث می‌شد از آن برنامه كنار بروم. به‌هرحال سری دومی كه به برنامه اضافه شدم هم بعد از دو سال خودم را از برنامه كنار كشیدم. درواقع دوستی را به كار ترجیح دادم و گفتم اگر نباشم بهتر است. من 3 سال قبل از توقف برنامه "جمعه ایرانی " از این برنامه كنار كشیدم. بعد از برنامه "جمعه ایرانی " حدود 4 سال در برنامه‌های روز جمعه، در رادیو كار نكردم تا شبهه‌ای برای دوستان پیش نیاید تا این‌كه درنهایت وارد همكاری با برنامه "رادیو جمعه " شدم.

همكاری‌تان با برنامه "رادیو جمعه " چگونه اتفاق افتاد و چطور راضی شدید بعدازآن اتفاقاتی كه در برنامه "جمعه ایرانی " افتاد، با یك برنامه رادیویی روز جمعه همكاری كنید؟
دوستان ما در رادیو ایران تماس گرفتند و از من دعوت كردند كه مدیریت آن برنامه را به عهده بگیرم. من 4-5 بار بهانه آوردم كه آن كار را انجام ندهم اما بار آخر بالأخره پذیرفتم و گفتم اگر اجازه بدهید ابتدا یك ماه با گروه جوانی كه قرار است با من كار كنند، چند جلسه داشته باشم و بعد تصمیم بگیرم كه با این گروه می‌شود كاركرد یا نه. آن جلسات برگزار شد و من دیدم گروه مستعدی است و می‌تواند كار كند. در این حین آقایان سمسارزاده، تبریزی، منفرد، محبی و چند نفر دیگر از باسابقه‌های رادیو هم به ما پیوستند و یك تلفیقی ایجاد شد از باتجربه‌ها و هنرمندانی كه آن ژانر كاری را كمتر تجربه كرده بودند. خوشبختانه الآن آن گروهی كه كمتر این ژانر كاری را تجربه كرده بود، از تجربه این كار رضایت دارد و خودشان می‌گویند كه در این كار به نسبت كارهای دیگرشان یك تغییر قابل‌توجه احساس می‌كنند.
عمده فعالیت شما در رادیو به برنامه‌های طنز بازمی‌گردد، به نظر شما فضای كار طنز در رادیو باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
فضای كار طنز باید شیرین و به‌دوراز تلخی باشد. آقای نوذری یكی از كسانی بود كه در كارش همیشه این شیرینی را داشت. ایشان ممكن بود یك‌لحظه از كوره در برود اما این عصبانیت به‌اندازه یك آیتم نمایشی بود و بعد دوباره برمی‌گشت به شوخی كردن. این‌ها درس قشنگی است كه آقای نوذری به دیگران می‌داد. من سعی می‌كنم در كارم با همه دوستانه برخورد كنم تا آن‌ها در كنار من احساس امنیت كنند. به همین گروه جوانی كه در برنامه "رادیو جمعه " با من كار می‌كنند، همیشه تأكیددارم كه همدیگر را دوست داشته باشند و دوستانشان را به موفقیت وادار كنند.
كیفیت كار جوانان امروز را در مقایسه باكیفیت كار جوانان دهه‌های گذشته چگونه ارزیابی می‌كنید؟

در میان جوانان نسل امروز هم آدم‌های عمیقی وجود دارند كه مطالعه و كنكاش می‌كنند و می‌دانند در مقابل مخاطب باید چطور رفتار كنند. كسی نمی‌تواند بگوید مهران مدیری یا رامبد جوان كارشان بی‌كیفیت است. چراكه این‌ها دارند در برنامه خودشان یك سری پیام می‌دهند كه باید پیام برنامه آن‌ها را گرفت و استفاده كرد. یك عده می‌خواهند جلوی كار آقای مدیری را بگیرند و مدام می‌گویند چرا فلان حرف را زدی؟ ایشان باكسی كاری ندارد و دارد پیام خودش را به مخاطب می‌دهد. مهران مدیری در كارش آدم باكیفیتی است اما اگر كسی بخواهد ادای مهران مدیری را دربیاورد، كارش عبث است. یك عده فقط به دنبال تصور هستند تا همه آن‌ها را بشناسند. این آدم‌ها به‌محض اینكه تصویرشان پخش می‌شود، نوع برخوردشان را تغییر می‌دهند و كلاً یك‌رویه دیگر را در پیش می‌گیرند. خیلی‌ها هم كارشان كپی كردن است. یك تیپ را از برنامه‌های ماهواره‌ای می‌بینند و همان را كپی می‌كنند. كپی كردن افتخار ندارد و هركسی كه این كار را می‌كند باید شهامت داشته باشد و بگوید كارش كپی است. برنامه‌های پیش از انقلاب رقبای خیلی خوبی داشتند. پس از انقلاب هم یك دوره‌ای چنین شرایطی وجود داشت اما الآن در سطح تلویزیون رقابت وجود ندارد. به‌طور مثال برنامه خوبی مثل "خندوانه " چند سال بدون رقیب بود تا این‌كه برنامه "دورهمی " آمد. برنامه‌های دیگر كه اصلاً هیچ رقیبی ندارند. باید برنامه‌‌ای چون "دورهمی " باشد كه عوامل برنامه "خندوانه " سعی كنند بهتر و بهتر شوند. در غیر این صورت آن برنامه با خودش حساب می‌كند كه درهرصورت مخاطب دارد و لازم نیست برای جذب مخاطب كار خاصی انجام بدهد. در تلویزیون بعضی از مسئولین می‌خواهند سلیقه خودشان را اعمال كنند و به سلیقه بیننده توجهی ندارند. درنتیجه می‌بینید كه یك عده از این سریال به آن سریال می‌روند و آدم‌های جدیدی وارد تلویزیون نمی‌شوند. به نظرم یك مركزی باید وجود داشته باشد تا جوان‌های مستعد در كشور را جذب كند چون من می‌دانم كه كشورمان چه جوانان مستعدی در همه زمینه‌های هنری دارد. این جوانان باید وارد تلویزیون شوند تا مردم چهره‌های جدیدتر هم ببینند. اگر مسئولین سلیقه‌ای عمل نكنند و اجازه ورود به دیگران هم بدهند، حتماً نتیجه‌اش را خواهند دید.
نسل جدید هنرمندان به لحاظ اخلاقی و رفتاری چه تفاوتی با نسل گذشته دارند؟
در همه نسل‌ها آدم‌های متفاوتی وجود دارند. گرچه در حال حاضر یك ژست‌های عجیبی در هنر به وجود آمده كه زیبنده هنر نیست. الآن یك جوان 32 ساله در مصاحبه‌اش می‌گوید كه 25 سال است دارد در این كار فعالیت می‌كند! یا قبلاً دیدم كه یك دوست عزیزی می‌گفت من 40 سال بعد از انقلاب فعال بوده‌ام! درحالی‌كه كلاً 39 سال است كه انقلاب شده و ایشان یك سال هم‌روی انقلاب می‌گذارد تا سابقه كارش را بالا ببرد. یك عده دیگر كه پا را فراتر می‌گذارند و می‌گویند پیش از انقلاب هم كاركرده‌اند. به شكرانه پروردگار امثال من زنده هستند و می‌دانند كه چه كسی پیش از انقلاب بوده و چه كسی نبوده. معتقدم كه اگر این آدم‌ها واقعیت قضیه را بگویند هیچ‌چیزی از ارزش كارشان كم نمی‌شود. به‌هرحال وقتی یك نفر ادعای چند دهه فعالیت دارد، صحبت‌هایش سؤال‌برانگیز است و مخاطب از او می‌پرسد چرا هیچ نشانه‌ای از كاری كه كرده‌ نیست؟ بعضی‌ها هم واقعاً خودشان را گم‌ كرده‌اند و توهم برشان داشته كه چه آدم‌ بزرگی هستند. این‌ها دیگر خدا را هم بنده نیستند و اگر بخواهند در یك جلسه‌ای بنشینند، باید با هلیكوپتر به سراغشان بروید! حرف من در مورد تكریم و احترام است. آدم‌های زیادی در هنر ما وجود دارند كه همچنان متواضع و فروتن هستند و احترام را شرط اصلی می‌دانند. از این آدم‌ها هم در بین پیشكسوت‌های هنر وجود دارد و هم در میان جوان‌ترها و نسل جدید. مثلاً شما فروتنی را به‌وفور می‌توانید در آقای پژمان بازغی ببینید. پژمان بازغی جزو هنرمندهای بااستعداد و كار بلد است و من خیلی دوستش دارم. در هنر ما آدم‌هایی مثل آقای پرویز پرستویی وجود دارند كه اسمشان پرآوازه است و اخلاقشان هم زبانزد. مرحوم خسرو شكیبایی از دوستان من بود كه با بزرگ‌ترین و معمولی‌ترین آدم‌ها یك نوع برخورد داشت و هیچ‌وقت كسی را كوچك نمی‌كرد. الآن هم جوان‌های خوب و مستعدی در هنر ایران وجود دارند، منتها یك نفر باید راه درست را به این‌ها بیاموزد تا وقتی یكی- دو كار هنری انجام دادند، مغرور نشوند و خودشان را گم نكنند. من جوان‌ها را دوست دارم و به نظرم كارشان هم خوب است اما مشروط بر اخلاق و منش خوب. هركسی كه معرفت و اخلاقش خوب است، مردم هم بیشتر دوستش دارند.


این روزها مشغول چه فعالیت‌هایی هستید؟
اگر همه‌چیز به امید خدا درست پیش برود، همچنان در برنامه "رادیو جمعه " در خدمت دوستان و رادیو ایران خواهم بود. برنامه "راه شب " هم همچنان با اجرای من شنبه‌شب‌ها روی آنتن می‌رود. این برنامه 26 سال است كه بی‌وقفه دارد اجرا می‌شود و من در تمام این سال‌ها در این برنامه حضور پیداكرده‌ام. 8-9 سال آن را با آقای نوذری اجرا كردم و بعد هم چند سال به ترتیب با خانم‌ها شمسی فضل‌اللهی و فاطمه نیرومند اجرای این برنامه را پیش بردم. الآن هم 5-6 سال است كه به‌تنهایی در برنامه راه شب گویندگی می‌كنم. خوشحالم از این‌كه بچه‌های كاربلدی در كنار من بوده و هستند و خوشحالم كه اگر فردا روزی نبودم، حداقل یك اسمی از من خواهند بود. این برای من یك افتخار است و من هم واقعاً همه آن‌ها را دوست دارم. فعلاً در رادیو مشغولم و با تلویزیون كار زیادی ندارم.

خلاقیت در كار شما چقدر تأثیر دارد و خود شما چقدر سعی كردید یك هنرمند خلاق باشید؟
من همیشه سعی دارم در كلام و گفتارم تغییر ایجاد كنم و روی یك خط جلو نروم. البته گاهی این اجازه را به شما نمی‌دهند، مگر این‌كه خودتان زرنگی كنید. به هر ترتیب، خلاقیت و نوآوری شما را روبه‌جلو می‌برد. یك نمایشنامه رادیویی را ممكن است چندین نفر اجرا كنند و اجرای همه آن‌ها متفاوت باشد. همین‌طور ممكن است كه شما یك نمایشنامه را چندین بار اجرا كنید و هر اجرایتان متفاوت از آب درنیاید. اگر این اتفاقات بیفتد یعنی شما دارید در جا می‌زنید. من همیشه به همكاران جوانم توصیه می‌كنم كه وقتی مطلبی كه جلوی‌ روی‌تان است را خواندید و تمام شد، هیچ‌وقت از تمام شدنش خوشحال نشوید. این یعنی فرار از زیر بار مسئولیت. من 26 سال است كه برنامه "راه شب " را با همین جنس صدا اجرا می‌كنم اما همیشه به خلاقیت هم توجه دارم. در تمام‌كارهایم سعی می‌كنم صداقت در كلام را حفظ كنم چون صداقت در كلام بیشتر از شیك بودن كلام به ذائقه مخاطب ایرانی خوش می‌آید. البته شیك بودن هم مهم است ولی در جای خودش. گاهی لازم است كه یك متن اقتصادی و یا مذهبی را خیلی شیك بخوانید اما در كار طنز نیازی به این شیك بودن وجود ندارد و شما باید اصل را روی صداقت كلام بگذارید. نكات ظریفی در كار ما وجود دارد كه باید رعایت شود.
یكی از اتفاقاتی كه طی سال‌های اخیر در رادیو افتاده، حس خودمانی شدن بیش‌ازحد گویندگان با مخاطبان است. گویا مجری‌های ما لباس اجرای خودشان را كنار گذاشته و برای آن‌كه به مخاطبان نزدیك شوند، از ادبیات و تركیباتی استفاده می‌كنند كه خیلی زیبنده نیست. به نظرتان چرا این اتفاق در رادیو افتاده است؟
این هم یك تقلید كوركورانه است كه شنونده هم سریعاً متوجه آن می‌شود. شنونده آن رفاقت را از كسی می‌پذیرد كه سابقه رفیق شدن با مخاطبان را داشته باشد. یك نفر نمی‌تواند در همان شروع كارش سعی كند با یك شیوه بیان عجیب‌وغریب و استفاده از شوخی‌هایی كه برازنده نیست، سعی به ایجاد رفاقت با مخاطب كند. یك گوینده رادیو نباید فكر كند كه با هر ادبیاتی می‌تواند مخاطب را بخنداند. خنده به چه قیمتی؟ شما ذهن شنونده را آرام نگه‌دارید و بگذارید ذهنش خندان باشد. برنامه‌های رادیویی ساخته می‌شود كه مخاطبان یك تبسمی روی لبشان بیاید و به روزمرگی‌شان فكر نكنند. اگر همین اتفاق هم بیفتد برای ما كافی خواهد بود.
تغییر مدیریت‌های صداوسیما در سال‌های اخیر چقدر روی كار شما تأثیر گذاشته است؟
مدیرهای حال حاضر رادیو از جنس رسانه هستند و این اتفاق خیلی خوبی است. خانم نسرین آبروانی معاون رئیس سازمان صداوسیما در امور صدا یك خانم بسیار مهربان، بامعرفت و قدرشناس است چون خود ایشان تهیه‌كننده، سردبیر، مدیر گروه و مدیر شبكه بوده و مدیری است كه حرف ما را راحت‌تر متوجه می‌شود. آقای مهندس احمد پور مدیر رادیو ایران هم از جنس رسانه است و قبلاً تهیه‌كننده و سردبیر بوده. وجود این آدم‌ها به رادیو كمك می‌كند اما اگر یك آدمی از ارگان‌ها و نهادهای دیگر وارد رادیو شود، طول می‌كشد تا بخواهد با گوینده، نویسنده، صدابردار و... ارتباط برقرار كند و شاید اصلاً این ارتباط هیچ‌وقت برقرار نشود. یك‌زمانی در سال 72 برنامه "لبخند پیروزی و لبخند نوروزی " بعد از برنامه "كلاه قرمزی " دومین برنامه برتر تلویزیون شد. مدیران آن زمان بابت آن اتفاق یكدست نوازش هم به سر ما نكشیدند اما برای برنامه‌های معمولی جلسه می‌گذاشتند و در موردش بحث‌های آن‌چنانی می‌كردند. امیدوارم دیگر این اتفاقات در سازمان صداوسیما نیفتد و مدیران سازمان قدر كارهای خوب را بدانند.
در صحبت‌هایتان بسیار از آقای منوچهر نوذری یادكردید. شما از جوانی در كنار آقای نوذری بودید و پله‌پله در كنار ایشان رشد كردید و بالا آمدید. در تمام سال‌هایی كه با آقای نوذری فعالیت كردید، چه ویژگی‌هایی از ایشان روی شما تأثیر گذاشت؟


یكی از ویژگی‌های مرحوم نوذری این بود كه ایشان خیلی مردمی رفتار می‌كرد و با مردم شوخ‌طبع بود. یك عده در شوخی‌ها اضافه روی می‌كردند و این موضوع باعث ناراحتی آقای نوذری می‌شد و ایشان واكنش نشان می‌داد. این اتفاق ممكن است در خیابان برای من هم بیفتد اما من واكنشی نشان نمی‌دهم ولی آقای نوذری نمی‌توانست سكوت كند و به‌یك‌باره صدایش درمی‌آمد؛ اما در كل ایشان آدم بسیار مهربان، باگذشت و شوخ طبیعی بود. در كارش جدیت داشت و من از این ویژگی ایشان خیلی آموختم. فكر می‌كنم من بیشتر از سایر همكارهایم سعی كردم از آقای نوذری بیاموزم. به اندوخته‌های خودم اكتفا نكردم و از حضور در كنار آقای نوذری بهره زیادی بردم. من به همراه آقای نوذری اولین برنامه "راه شب " را در سال 70 اجرا كردم. آن كار اولین تجربه گویندگی من بود. تا پیش از آن در نمایشنامه‌ها بازیگری می‌كردم اما از آن زمان قرار بود گوینده ثابت برنامه "راه شب " شوم. خاطرم هست كه در زمان ضبط برنامه "راه شب "، آقای نوذری تا 30 ثانیه قبل از شروع اجرا پوشه مطالب را باز نمی‌كرد و به من نمی‌داد! منطقش این بود كه اگر می‌خواست پوشه مطالب را یك ساعت قبل‌تر به من بدهد تا بخوانم، از روی شكم‌سیری یك نگاهی به آن می‌كردم و می‌رفتم برای اجرا؛ اما با آن شیوه‌ای كه آقای نوذری به خرج می‌داد، من مجبور می‌شدم كه در حین خواندن یك جمله، ضرباهنگم را برای خواندن جمله پایانی هم حفظ كنم. او می‌خواست من با این كار تمام تمركزم روی خواندن متن باشد. همین باعث تقویت ذهن من شده بود و موجب شد كه من سرعت بیشتری در كارم بگیرم. خودش هم كه استاد این كار بود. تجربیاتی كه من از آقای نوذری یاد گرفتم را سعی كردم به جوان‌ها بیاموزم. آدم‌های زیادی در زندگی هنری من تأثیرگذار بوده‌اند. مرحوم نوذری به‌واسطه خصوصیات اخلاقی و ماهیت كارش، یكی از این افراد بود و من همیشه به او بدهكارم. هیچ‌كس نمی‌تواند جای آقای نوذری را بگیرد و همین‌كه او در ذهن همه مردم ایران یك خاطره خوب دارد، یك موهبت الهی است و حتماً خداوند او را بسیار دوست دارد.

آقای جاویدنیا شما در طی این سال‌هایی كه در رادیو به اجرای برنامه پرداختید تیپ‌های مختلفی را كاركردید. كدام‌یك از تیپ‌هایی كه تا به امروز كاركرده‌اید را بیشتر از همه دوست دارید؟
تیپ‌های مختلفی بازی كرده‌ام. فقط در برنامه "صبح جمعه با شما " 10-12 تیپ مختلف را اجرا می‌كردم اما فكر می‌كنم تیپ "خان خان " را از همه بیشتر دوست دارم. یك نمایش رادیویی با آقای عباس محبی بازی كردم كه كاراكترهای آن دو پیرمرد به‌اصطلاح خالی‌بند بودند و من كاراكتر "خان خان " را بازی می‌كردم. به نظرم مردم از آن تیپ خیلی استقبال كردند.
همكاران شما همیشه در مورد گویندگی و دوبله و به‌طوركلی كار در رادیو می‌گویند كه این كار به لحاظ اقتصادی درآمد آن‌چنانی به همراه ندارد و درآمد این كار بسیار پایین‌تر از درآمد كارهای هنری دیگر است. بااین‌وجود آیا از كار كردن در رادیو و كارنامه‌ هنری‌تان در این عرصه رضایت دارید؟
برای این كار تمام انرژی‌ام را گذاشته‌ام و هیچی عایدم نشده است اما عد‌ه‌ای فقط در حد یك سلام‌علیك و خوش‌وبش وارد این كار می‌شوند و به همه‌چیز می‌رسند. با تمام سابقه‌ای كه در این عرصه دارم، هیچ‌وقت كسی به من نگفته تو كجایی وزندگی‌ات چطور می‌گذرد؟ از كجا می‌آوری و به كجا می‌بری؟ بااین‌حال همیشه سعی كرد‌ه ام كه آبروی سازمان صداوسیما حفظ شود. ممكن است از كار هنری، پول، سرمایه و خانه نداشته باشم ولی فكر می‌كنم این كار در سرنوشت من نوشته‌شده و باید تمام مشقت‌های این مسیر را بپذیرم. من هیچ‌وقت یك تاجر، فروشنده و دلال خوبی نمی‌شوم چون ذهن من در یك وادی و خط دیگری می‌گذرد. خوشحالم كه تاكنون هیچ‌وقت با غرور وارد كار نشده‌ام و همیشه از خداوند برای خودم و گروهم قوت می‌گیرم. خودم را همیشه در قبال كارم مسئول دیده‌ام و سعی كرده‌ام در اجتماع طوری زندگی كنم كه آبروی سازمان صداوسیما به‌عنوان یك مركز فرهنگی و هنر حفظ شود و نماینده خوبی برای این سازمان باشم. با تمام سختی‌هایی كه این كار دارد، همیشه وظیفه خودم می‌دانم كه حرمت سازمان را نگه‌دارم.

دسترسی سریع