خاطرات من و رادیو

می خواهم به بهانه روشنایی دوباره چراغ جشنواره و آغاز چهاردهمین دوره جشنواره رادیو، قصه خودم و رادیو را بازگو كنم اما رادیو این واژه كه نه این ماهیت عمیق و ژرف، آنقدر در وجودم تنیده شده كه نمیدانم از كجا آغاز كنم و از چه بگویم...

1398/02/03
|
12:36

نگین خواجه نصیر - نویسنده و گوینده رادیو
هفت، هشت ساله بودم كه همچون كودكی نوپا به خانواده رادیو پیوستم و در سایه این درخت تنومند رشد كردم و بالنده شدم، فرا گرفتم و آزموده شدم، طعم تلخ شكست و لحظه های شیرین پیروزی را چشیدم و یاد گرفتم كه برای رسیدن باید دلداده بود ...لحظه های شیرین شیطنت های كودكی را دركنار استاد بزرگوارم عذرا وكیلی رسم مهربانی انضباط و احترام به پیشكسوتان را آموختم و علیرغم جثه كوچكم دركنار بزرگان رادیو در برنامه های خانواده، بعدازظهر هفتمین روز و صبح جمعه با شما درسها آموختم.
هرگز فراموش نمی كنم دلشوره های درس و تكالیف مدرسه و شوق حضور هفتگی در رادیو و نوشتن تكالیف زمانیكه در آن بخش از برنامه فراغتی حاصل می شد چراكه به ما گفته بودند تنها شرط ادامه همكاری معدل بالا و نمرات درخشان است. البته خدا را شكركه من همیشه جز شاگرد اولها بودم یادم می آید اولین بار در حالیكه شمع دهمین سال تولدم را فوت كردم.
نخستین تجربه اجرای برنامه زنده را در محضر جناب داریوش كاردان و سركارخانم مهین فردنوا ترسیم كردم. كوچه های نوجوانی را در باغ بچه های انقلاب و بوی گل آفتاب و درسایه رهنمودهای مجید حمزه قدم زدم و یاد گرفتم راه و رسم پویایی و تلاش و دوستی و رفاقت را، رویاهای جوانی را در پهنه دریای خلاقیت و تلالو بارقه امید در برنامه های مختلف رادیو سراسری، رادیو تهران و رادیو نمایش در دامان آفرینش نقش های متفاوت زندگی در مكتب اساتید بزرگواری چون زنده یاد صدرالدین شجره، زنده یاد خسرو فرخزادی، زنده یاد همایون ایرانپوی، سركارخانم ژاله علو بزرگوار، اساتید كار بلد، اكبر زنجانپور و میكاییل شهرستانی و رضا عمرانی سپری كردم و قطره ای ناچیز گشتم در كناره اقیانوس بیكران هنر در ادامه این راه پرفراز و نشیب تقدیر مرا به شبكه وزین فرهنگ رهنمون شد و با افتخار درصبح به وقت فرهنگ رادیو فرهنگ و در نوای موسیقای نیستان آموختم رسم مهربانی و ریشه های غنی معرفت در فرهنگ كهن ایران زمین را
و همقدم لحظه های ناب زندگی شدم در رادیو پیام درطی این مسیر دلپذیر گاهی قلم در دست گرفتم نوشتم و سرودم، اجرا كردم و بازی كردم در نقشهای زندگی و اثری خلق كردم برای شركت در جشنواره ها و فراخوان های رادیویی مختلف و جوایزی كسب كردم برای رادیو تا بگویم رادیوی عزیزم من هستم.
درطی سالها جشنواره رادیو برگزار می شد و همه اهالی رادیو با شور و شوق و دلبستگی خاصی در تلاش و تكاپویی وصف ناپذیر دست به خلق آثاری می زدند كه از جانشان برمی آمد جشنواره عرصه ای برای اثبات و ظهور و حضور خلاقیتها بویژه آنهایی بودكه می خواستند دیده شوند و حرفی برای گفتن داشتند دراین میان قدیمی ترها كه حرفه ای بودند، اما جوانترها هم مجالی می خواستند تا دراین هوای تازه نفس بكشند، ببالند و قد بكشند. آنها هرچند دركنار پیشكسوتان كمتر دیده شدند اما ناامید نشدند و بازهم در دوره های بعد شانس خود را محك زدند. كم كم در حالیكه اكثر رادیویی ها طعم شركت در رقابتی شیرین از جنس رادیو در عرصه داخلی و بین المللی را مزمزه كرده بودند و میزان آزمون و خطاها در نحوه انتخاب آثار و داوریها رو به زوال بود، آخرین دوره جشنواره رادیو در زیباكنار برگزار شد و دفترش به یكباره بسته شد و ما ماندیم و دنیایی دلتنگی برای ظهور و نواوری تا اینكه پس از وقفه ای چند ساله بازهم به همت و تدبیر معاونت محترم صدا جناب آقای دكتر شاه آبادی جشنواره رادیو حیاتی دوباره یافت و مطلع شدیم كه دوره چهاردهم جشنواره رادیو در راه است و بارقه امید دگرباره در چشم آنهایی كه دوستدار رادیو بودند درخشید.
جشنواره چهاردهم گاهی دیگر است برای بودن و ماندن و تبلور پویایی در میان اهالی صمیمی رادیو كه امید دارم با ساختاری نوین، آثاری ماندگار و داوری بی عیب و نقص به یكی از ماندگارترین جشنواره های رادیو مبدل شده و سراغاز جشنواره های بعدی باشد و مجالی برای درخشش جوانترهای رادیو.
سخن را كوتاه می كنم هر چند دلم می خواهد آنقدر از رادیو و لحظه هایش بگویم كه خوانندگان با خود بگویند مگر طومار شیخ شرزین است! بر خود لازم می دانم كه خداوند مهربان را شاكر باشم. سپاس بی دریغم تقدیم به همه بزرگوارانی كه مرا از روی مهر در این راه یاری كردند. خوب میدانم كه وصف احساس من در ستایش رادیو فراتر از واژه هاست پس تنها به شعری بسنده میكنم. شاعر اینگونه سروده
آفتاب مهربانی، سایه تو بر سر من
ای كه در پای تو پیچید ساقه نیلوفر من...

دسترسی سریع