شوخی كردن و خنداندن مخاطب در آنتن رادیو كار سادهای نیست اما كارنامه رادیوصبا نشان از آن دارد كه از پس آن برآمده است. این شبكه رادیویی در دوران تحولی رسانهملی تلاش كرده تا با تمركز بر نیاز مخاطب، حال و هوای آنتن را به سمت و سوی زندهتر شدن بكشاند.
حمیدرضا افتخاری، مدیر رادیو صبا در گپ و گفتی كه با روزنامه «جامجم» داشته، به برخی نكات مهم پیرامون برنامهسازی طنز اشاره میكند. او در این گفتوگو تاكید میكند كه كسی اجازه ندارد در طنز كسی را مسخره كند و این را هم بیان میكند كه «دست ما اصلا بسته نیست. من بهعنوان مدیر شبكه طنز و سرگرمی به شما میگویم كه هیچ ابلاغی به من نشده كه با فلانی شوخی بكن و با فلانی شوخی نكن. مسأله فهم خودمان است. در كلاسها به بچهها میگویم هنر برنامهساز این است كه روی خط قرمز حركت كند، نه این طرف هنر است و نه آن سو فایدهای دارد. اگر خودتان را سانسور كنید و عقب بكشید، كسی شما را نمیشنود و مورد علاقه كسی نخواهید بود.»
میثم رشیدیمهرآبادی: آیا مدیریت در شبكه صبا، انرژی مضاعفی میخواهد؟
هم در رادیو صبا و هم در هر رادیوی دیگری اگر میخواهید مثمرثمر باشید و كاری متفاوت بهجا بگذارید، انرژی میخواهید. با مدیریت دو جور میشود برخورد كرد؛ یكی اینكه همینطور كه هست ادامه بدهید. دیگری مدیریت تحولگراست.در این سالها شعار تحول در سازمان عملی میشود و با ورود آقای دكتر جبلی بحث تحول بیشتر پیگیری میشود. اگر قرار است در حوزهای اتفاقی بیفتد، نگاه حتما باید تحولی باشد. باید مطالعهای بر مجموعهای كه هدایت و راهبریاش را برعهده گرفتهاید، داشته باشید؛ بخشی را كه خوب است نگه دارید و به هر آنچه قابل ارتقاست رشد بدهید. اگر از این منظر نگاه كنیم، سر من برای این كارها درد میكند. من در مهرماه سال 1399 كارم را اینجا شروع كردهام و حدود چهار سال از آن روز میگذرد. یك سال قبل از ریاست دكتر جبلی آمدیم ولی همان زمان هم نگاه ما تحولی بود. من در 12 مهر حكم سرپرستی گرفتم و اول آبان به فاصله 18 روز كنداكتور شبكه را تغییر داده بودیم. فراخوان طرح دادیم و طرح آمد و تصویب شد. سرعت بهروزشدن یكی از ویژگیهای رادیوست. با حضور آقای جبلی و با شعار تحول، فعالیت ما ضریب بیشتری گرفت.
یكی از ویژگیهای رادیو صبا توجه به ساعت بیولوژیك است.
معمولا متاسفانه به ساعت بیولوژیك توجه نمیشود و طبق چارچوبهای قبلی كار میشود. من تمام دوران حرفهایام را در رسانه رادیو گذراندهام و از سال 1375 با نویسندگی در رادیو تهران شروع كردم. تا سال 88 سردبیری و تهیهكنندگی را تجربه كردم و بعد به مدیریت گروه و مدیریت شبكه رسیدم. این راه را پلهپله بالا آمدهام.وقتی این مراحل را طی میكنید، همنفسی با مخاطب را تجربه كردهاید. من در دوران تهیهكنندگیام فقط دو گونه برنامه را تهیه نكردم؛ یكی برنامه سال تحویل، چون الزام دارم حتما در خانه باشم و برنامه سحر كه بهدلیل ساعت بیولوژیكی نمیتوانستم. آدمهای عادی نیمساعت یا یك ساعت قبل از اذان از خواب بیدار میشوند و چیزی میخورند ولی وقتی ما میخواهیم برنامه سحر را اجرا كنیم باید از ساعت یكونیم شب در اداره باشیم.من دوشغله بودم و در رادیو و هم در روزنامه كار میكردم و از این نظر نمیتوانستم روز را از دست بدهم و فضای كار برای من فراهم نبود، از اینرو هیچوقت این سعادت را نداشتم كه این دو برنامه را بسازم. یكی دو نوبت سر زدن مدیر با حضور در 30 روز تولید فرق دارد، بهویژه وقتی شما در طول روز كار دیگری داشته باشید. این برنامهها شنونده دارد و نمیتوان مخاطب آن ساعت را دستكم گرفت. من شناخت شنوندگان ساعات مختلف را در تجربه زیستهام دارم. برای من بسیار مهم است كه برنامهها با درنظر گرفتن ساعت بیولوژیك مخاطب طراحی شود. مخاطب به این صورت راحتتر ارتباط برقرار میكند. برنامه صبح باید شاد باشد، در برنامه ظهر تكاپو داریم ولی ساعات بیولوژیك متفاوت است. هر شش ماه جدول پخشمان را نو میكنیم. در برخی از شبكهها جدول پخش را مقدس میدانند، در حالیكه باید اقتضایی نگاه كنیم. جدول پخش باید سیال باشد و قابلیت تغییر داشته باشد و بتواند با اوضاعواحوال، ساعت و اتفاقات، همراهی پیدا كند و به خودش شكل بدهد. سعی كردهایم جدول پخشمان این خاصیت را داشته باشد و فرمپذیر باشد. بهراحتی و متناسب با اتفاقات و مناسبتها فرم میپذیرد. در ماه رمضان به نوعی دیگر برنامهسازی میكنیم و ساعاتمان جابهجا میشود. در تابستان، محرم و دیگر ایام سال نگاه متفاوتی به زمانبندی پخش برنامهها داریم. جدول پخش مقدس است ولی بلوكهایی كه در آن قرار میگیرند مقدس نیستند. جدول پخش در رادیو بیشتر از تلویزیون اهمیت دارد. تلویزیون كمكم یاد میگیرد كه بگوید فلان برنامه حوالی ساعت فلان پخش میشود و تمرین نظم دارد ولی رادیو از اول حیاتش اینطور بوده كه دینگدینگدینگ، ساعت فلان، اینجا صدای جمهوری اسلامی ایران و بعد باید برنامه پخش شود. این تقدس هنوز سرجایش است. نباید حرمتی كه رادیو برای مخاطب خود در نظر گرفته را از دست داد. اما این مسأله را كه برنامهای سالهاست در فلان ساعت پخش میشود، به چالش كشیدیم. اولا چرا باید برنامهای سالها در جدول پخش بماند؟ شاید بگویید چرا نماند؟ تا وقتی برنامهای دوره حیات دارد باید بماند و وقتی حیاتش تمام شد باید جمع شود.
تعریف شما از دوره حیات یك برنامه چیست؟
یعنی برنامهای همچنان مخاطب داشته باشد. نظرسنجیها ما را متوجه مخاطب داشتن یا نداشتن برنامه میكند. طراحی برنامه یك پروپوزال است. در دورههای آموزشی در مورد طراحی برنامه میگوییم باید چند سؤال از خودتان بپرسید: چرا تولید میكنم؟ برای چه تولید میكنم؟برای چهكسی تولید میكنم؟ برای چهزمانی تولید میكنم؟ و... وقتی برنامه ای دارید كه در پاسخ به سؤال «برای چهكسی این برنامه را میسازم؟»، آن «چهكسی» دیگر وجود ندارد، چرا باید این برنامه ساخته شود؟!فرض كنید رادیوجبهه هنوز ادامه داشته باشد، درحالیكه رزمندهای وجود ندارد كه شما برایش برنامه بسازید! زمانی اقتضا میكرد نامهها در رادیو خوانده شود چون موبایل و پیامك وجود نداشت و مردم از هم خبر نداشتند و رادیو به پل ارتباطی افراد با هم تبدیل میشد. امروز آن برنامهها دیگر ساخته نمیشود. برخی برنامهها هستند كه دورهشان تمام شده است. اوایل دهه 90 دورهای نزدیك به 6 سال در رادیوجوان مدیریت كردم. مدیریت شبكه با آقای احمدپور بود و آنجا جشنواره جوانه را برگزار میكردیم و دوره اوج رادیو جوان بود. تحول در حوزه جوانان بیشتر از سایر حوزهها بود. آنسالها گوشیهای هوشمند تازه در حال فراگیرشدن بود و پدیده شبكههای اجتماعی نوظهور بود. آن زمان با یك جوان طرف بودیم و امروز با جوان دیگری طرف هستیم. با این جوانها نمیتوان با همان برنامهسازی سال 90 ارتباط برقرار كرد. حیات برخی برنامهها به این صورت تمام میشود. اما برخی برنامهها طراحی محكمی دارد و جنس مخاطبش و مخاطب هدفش هنوز عوض نشده و میتواند ادامه پیدا كند. رادیو صبا شبكهای یازدهساله است و وارد سال دوازدهم فعالیت خود میشود. برنامهای داریم كه از روز اول تا امروز در كنداكتور ما بوده؛ آقای عیوضی كه از پیشكسوتان هستند و در برنامه صبح جمعه حضور داشتند، فعالیت میكنند. این برنامه به پیامكهای مخاطبان پاسخ میدهد و هنوز هم شنونده دارد و یازده سال است كه روی آنتن است و همچنان تصمیمی برای تغییر این برنامه نداریم. ولی برخی برنامهها به دلیل پایان دوره خود باید جایگزین شوند. اینجا تقدسی وجود ندارد زیرا حرمت مخاطب مهمتر است.
گفتید برنامهسازی برای جوانها سخت است، ولی سختتر از آن خنداندن مردم است! در خنداندن مردم چقدر موفق بودید؟
بله، البته این كار همیشه سخت بود. اگر از من میپرسید من میگویم ما خیلی موفق بودیم چون هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است! خود من كسی هستم كه بهراحتی نمیخندم. در اولین جلسه كلاسهایم به بچهها میگویم من فلانی هستم و خودم را معرفی میكنم و میگویم همین الان تكلیف خودتان را روشن كنید، از این لحظه به بعد دیگر از رسانه لذت نمیبرید، چون پشتپرده رسانه را میدانید؛ اگر میخواهید از رسانه لذت ببرید بهدنبال كار دیگری بروید. من و شمایی كه میدانیم خبر چطور تولید میشود و برنامه چطور ساخته میشود، دیگر از رسانه آن لذتی كه یك غیررسانهای میبرد را نمیبریم.من كه سخت میخندم، واقعا به برخی از برنامههایمان میخندم. یكی از دلایل خندیدن، غافلگیری است؛ باید طرف مقابل را غافلگیر كنید تا بخندید، تضاد ایجاد كنید، اغراق كنید و دیگر قواعد طنز را بهكار ببرید. ما اینجا میگوییم تهیهكننده كه نباید غافلگیر شود. تهیهكننده اجازه غافلگیرشدن ندارد، او باید همه ماجرا را بداند. من مدیر گروه هستم و من هم باید بدانم كه فردا در برنامه صبح من چه اتفاقی میافتد. ولی همان اتفاق توسط بچهها بهگونهای رقم میخورد كه من با وجود اطلاع از اینكه میخواهند با چهچیزی شوخی كنند، باز هم لذت میبرم.بچهها هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم، یعنی هم این نكته كه با چهچیزی شوخی كنند و هم اینكه چطور شوخی كنند و به موضوع جان بدهند، ورزیدهاند. تلاش زیادی كردیم و نتیجه داد. رادیو صبا رادیویی فصلی بود. از رادیو لبخند و رادیو تابستانه شروع شده بود و خود را به رادیو صبا رساند. یكی از كارهای لازم در اولین گام، بخش هویت بود. رادیو صبا از رادیویی فصلی به حیاطخلوت برنامهسازان تبدیل شده بود. نمیخواهم بگویم مدیریتهای پیش از من اشتباه داشتند؛ این شیوه با سلیقه مدیریتی من جور درنمیآمد.نگاه پیشین این بود كه بهترینهای طنز و سرگرمی را از هر شبكه بیاوریم و به آنها برنامه بدهیم و شبكه رویپا و سرحال بود. این گزاره خوبی بود ولی نكته این است كه وقتی این آدمها را میآورید آنها هویت شبكه صبا را ندارند و پایشان هنوز در شبكه دیگری است؛ میگویند ما اینجا هستیم تا كمكخرجی باشد و وقت خالی را پركنند. آنها در بزنگاهها با تو نیستند و خودشان را صبایی نمیدانند. ما روی واژه صبایی كار كردیم و گفتیم ما آدم صبایی میخواهیم. همه خوبها باید اینجا باشند و شبكه صبا در حوزه طنز، خانه اول آنها باشد. یا میآیند و راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت و ما بیشتر راهی ساختیم. نیروهایی تربیت شدند كه خود را نیروی رادیو صبا میدانند و نسبت به رادیو صبا تعلقخاطر دارند؛ حالا شبكههای دیگر باید بیایند و از ما نیرو بگیرند. برای من مهم بود كه رادیو صبا هویت خود را بیابد و نیروها بدانند كه هویت مستقلی بهنام نیروی رادیو صبا دارند، صبایی هستند و صبا برای خود برندی است.ما سعی كردیم نیروی متخصص طنز و سرگرمی خودمان را متناسب با هویت شبكه تربیت كنیم. هر شبكهای نیروی طنز و سرگرمی را به مدل خودش و مخاطب هدف خودش دارد. مخاطب هدف من با مخاطب هدف رادیوجوان فرق میكند؛ باید فرق كند، وگرنه دلیل وجودی ما زیر سؤال میرود. ما سبد متنوعی از برنامههای طنز و سرگرمی برای سطوح مختلف داریم، نه اینكه فقط فكاهی داشته باشیم. نمیتوان در رسانه امروز برنامهای ساخت و گفت من هیچ هدفی ندارم و نمیخواهم چیزی بگویم! باید در مهندسی پیام دقت كرد و توجه داشت و چیزی در لایههای پنهان وارد كرد.
پیشبینی برای تربیت نیرو دارید؟
رادیو باشگاهی به نام «باشگاه رادیویی جوان» داشت كه آنجا تربیت نیرو میشد. رادیو اساسا محل ورود نیروی فكری سازمان صداوسیما است. از قدیمالایام همینطور بود و هست؛ من میتوانم مثالهای بیپایانی بزنم. تمام مدیران ارشد این نكته را قبول دارند كه رادیو ورودی فكری سازمان است.نیروها میآمدند، تجربه میكردند و رشد داشتند و میرفتند. رادیو دورهای باشگاه رادیویی جوان را داشت كه سال 93 تعطیل شد. آنجا نیروهای زیادی تربیت میشدند. گیر و گرفت و بند و بستهای اداری كه برای جذب نیرو ایجاد شد این در را بسته و امروز خیلی سخت میتوان نیرو جذب كرد. متاسفانه بحث كلی جدایی دانشگاه و صنعت اینجا هم وجود دارد و نمیتوانیم در دانشكده برنامهساز تربیت كنیم، چون برنامهساز باید یك «آن» داشته باشد. با تست و كنكور نمیتوان به این ظرفیتها رسید. ضمن اینكه آموزشهایی كه در دانشكده داده میشود در مسیر برنامهسازی خلاق نیست.رادیو در دنیا بهطور عمده آموزشمحور نیست و متون مرجع معتبری برای آموزش در این حوزه وجود ندارد. فعالیت در رادیو بهطوركلی براساس مدل استاد و شاگردی است. رادیو یك رسانه تجربی است و رشد نیز بهطوركلی یك موضوع تجربی محسوب میشود. افراد در قالب مدل استاد و شاگردی به پیشرفت میپردازند و باید برنامهریزی انجام دهند تا ایرادهای خود را برطرف كنند. در این مدل، نیروها به آزمون و خطا پرداخته و كسانی كه ظرفیت و خلاقیت دارند، ترقی پیدا میكنند. اما امروز رادیو با چالشهایی روبهروست، زیرا امكان آزمون و خطا محدود شده است. تلویزیون نیز از تولیدات رادیو بهرهمند میشد، اما یكی از دلایل جذابنبودن برنامههای تلویزیونی امروزه همین عدم استفاده از محتوای رادیویی است. درحالحاضر، ما ورودی جدیدی در رادیو نداریم و بهتبعآن، سرریز هم وجود ندارد كه تلویزیون بتواند از آن بهرهبرداری كند. این چرخه دچار اختلال شده و نیاز به اصلاح دارد. باید فرصتی به رادیو داده شود تا بتواند دوباره به رشد و شكوفایی برسد. بهمنظور بازگشت به سطح فعالیتهای 10سال پیش، نیازمند حداقل یك دهه تلاش مستمر هستیم.اگر دردش را داشته باشیم كاری میكنیم. من خودم برای بچههایی كه مستعد بودند، كلاسهایی غیررسمی در سازمان برگزار كردم. در این كلاسها دور هم نشسته و به تبادلنظر پرداختیم. سال گذشته 9 نفر از بچههای مستعد را شناسایی كردم و هفتهای 3 ــ 2 ساعت تجربیاتمان را بهصورت كارگاهی با هم به اشتراك میگذاشتیم. از میان این جمع، دو نفر در جشنواره پژواك سوم موفق به كسب جایزه شدند. آنها قبلا در زمینه هماهنگی فعالیت میكردند و امروز بهعنوان تهیهكننده مشغول به كار هستند. این فعالیت، یك شبكهسازی موثر است. اما اگر این شیوه در كل مجموعه شبكههای رادیویی اجرا و آموزشهای كاربردی برای تربیت نیرو برقرار شود، نتایج مثبت خواهد داشت. در جشنواره پژواك نیز با همكاری آموزش رادیو، كارگاههای خوبی برگزار كردیم. متاسفانه از ظرفیت آموزش رادیو بهطور كامل استفاده نمیشود. باید از این پتانسیل بهره ببریم. همانطور كه عمر برخی برنامهها به پایان رسیده، دوره كسانی مانند من نیز به پایان میرسد و لازم است تا مدرسان جدیدی وارد میدان شوند و روی فرمهای تازه كار كنند. ما بچههایی داریم كه از فارغالتحصیلان دانشكده هستند؛ آنها جذب میشوند و به محیط كار میآیند و در نگاه اول، به همدیگر خیره میشویم. نه او میفهمد كه من چه میگویم و نه من میتوانم منظور او را درك كنم. او به بیان نظریهها میپردازد و من از تجربیات خود صحبت میكنم. متأسفانه، كارآموزیها در دانشكده سطحی هستند، درحالیكه باید خروجی این دانشكده به كار ما بیاید.
در شوخیها چقدر دستتان باز است؟ چقدر سانسور میكنید و چقدر نویسندگان و تهیهكنندگان دچار خودسانسوری میشوند؟
دست ما اصلا بسته نیست. من بهعنوان مدیر شبكه طنز و سرگرمی به شما میگویم كه هیچ ابلاغی به من نشده كه با فلانی شوخی بكن و با فلانی شوخی نكن. مسأله فهم خودمان است. در كلاسها به بچهها میگویم هنر برنامهساز این است كه روی خطقرمز حركت كند. نه این طرف هنر است و نه آنسو فایدهای دارد. اگر خودتان را سانسور كنید و عقب بكشید كسی شما را نمیشنود و مورد علاقه كسی نخواهید بود.باید یك چیز را بدانیم كه ما اجازه نداریم در طنز كسی را مسخره كنیم. این دستورالعمل سازمانی نیست كه به من ابلاغ شده باشد، بلكه رویهای اخلاقی و حرفهای است. مسخرهكردن پسندیده نیست، ولی شوخیكردن و نقد ایرادی ندارد.بین جوانان نسل جدید از اواخر دهه 70 به اینسو بهشدت با بحران حرمت روبهرو هستیم. نگهداشتن حرمت مسأله ماست. متوجه این نكته نمیشوند. اعتراض خوب است. باید برای حقوق خود بجنگید، ولی اجازه ندارید از روی هر چیزی رد شوید. حرمت نگهدارید و اعتراضتان را بیان كنید. این مشكل جامعه ماست. بحرانی است كه مسئولین فرهنگی و ما باید بهطور جدی روی آن كار كنیم. خطقرمز ما این است كه حرمت كسی از بین نرود.آنچه تا امروز ما را از خطا دور نگه داشته این بوده كه تاكید داشتیم برنامهسازان مبتنی بر آگاهی برنامه بسازند، نه بر اساس شنیدهها. برنامهسازان من میگویند اینطوری كار خیلی سخت میشود و من میگویم برنامهسازی كار بسیار سختی است. پول برنامهسازی رادیو بسیار كم است؛ اگر اینطور فكر میكنید، برنامه نسازید. كسی كه در رادیو كار میكند اول باید به اعتبارش فكر كند. برنامهسازی رادیو برنامهسازی واقعی است. كیفی كه اینجا میبرید كافی است. از منظر یك رادیویی میگویم. من قبول كردهام كه بخشی از حرفه من عشق من است. من این كار را دوست دارم و كسی بابت این دوستداشتن به من پول نمیدهد. آدمهای بزرگی و شخصیتهای مشهوری در دنیا برای رادیو وقت گذاشتهاند.بهعنوان تهیهكننده ارشد سازمان صداوسیما به شما میگویم نه بهعنوان یك مدیر كه اگر دلت بخواهد برنامهای را بسازی به پولش نگاه نمیكنید. تلویزیون خاصیت خودش را دارد. رادیو مسأله دیگری است. اگر رادیو شما را عضوی از خودش بداند هرگز از رادیو رانده نمیشوید. درحالیكه مدل تلویزیون مصرفی است و تا زمانی كه فتوژنیك باشید، هستید و وقتی مخاطب شما را نخواهد ادامه نخواهید داشت؛ ولی رادیو هیچوقت رادیوییها را از خودش نمیراند. شاید نقش شما را عوض كند ولی رانده نمیشوید. رادیو كسی را نگهمیدارد كه خودش را به رادیو ثابت كرده باشد. شما در بدو ورود به رادیو اذیت میشوید. روح رادیو شما را اذیت خواهد كرد تا ببیند چقدر پای كار ایستادهاید. اگر پای رادیو بایستید، پای شما میایستد. كسانی كه رادیویی باشند به این كیف رسیدهاند.