خاطره گویی پیشكسوتان و هنرمندان برنامه«صبح جمعه با شما» یادش بخیر قدیما

یكی از برنامه های پرطرفدار رادیویی كه كمتر كسی آن را نشنیده برنامه «صبح جمعه با شما»ست كه با عناوین مختلف روی آنتن رادیو ایران رفته، برنامه ایی كه با گذشت سال ها هنرمندان و مردم با آن خاطره دارند و هنوز هم یاد آن روزها می كنند .

1402/07/29
|
13:14

در این صفحه خاطران هنرمندان را یادآوری كردیم.
وقتی دكمه ضبط خاموش بود
اصغر سمسارزاده،خوب به یاد دارم كه ما در میدان ارگ ضبط برنامه داشتم، یك صدابردار داشتیم كه نمی دانم مشكل خانوادگی داشت، یكی از اعضای خانواده اش مریض بود. خلاصه خیلی به هم ریخته بود. نیم ساعتی از اجرای ما می گذشت كه خطاب به ما گفت: آقا دست نگه دارید، ما متعجب شدیم كه چه اتفاقی افتاده است؟خلاصه او هم با شرمندگی گفت: من فراموش كردم كه دكمه ضبط را بزنم! بنده خدا یادش رفته بود.(می خندد) البته ما اصلا ناراحت نشدیم، چون همه با هم رفیق بودیم وكلی هم خندیدیم.
ماجراهای خنده های مردم
جواد انصافی، ما در این برنامه دو گروه بودیم و یك هفته در میان اجرا داشتیم، یك گروه آقای نوذری و یك گروه هم آقای عیوضی و عبدالهی كه كارگردانی و نویسندگی را بر عهده داشتند. در واقع استا و عبدلی و جانعلی همه در این گروه بودند. گروه ما یك وزنه ای مثل آقای نوذری را كم داشت. ما به این فكر بودیم كه چطور بیشتر تماشاچی را بخندانیم تا بیشتر از اجرا لذت ببرند. خلاصه تصمیم گرفتیم كه عبدلی و اوستا را با لباس اجرا كنیم؛ مثل این كه تماشاچی تئاتر آمده، ما هم زنده اجرا می كردیم و مردم هم كلی می خندیدند. بعد از مدتی گروه مقابل متوجه شد حتی زمانی هم كه ما كلام نداریم، جمعیت می خندد، به همین دلیل یكی را فرستاده بودند تا ببینند چه اتفاقی افتاده كه حتی زمانی هم كه كلامی بیان نمی شود، تماشاچی می خنده و لذت می برد.
گل می گفتیم و گل می شنیدیم
امیر پارسی، زمانی كه ما اجرای برنامه جمعه ایرانی را بر عهده داشتیم برای مان خاطره است؛ همه قدیمی ها دور هم جمع می شدیم، گل می گفتم و گل می شنیدیم. یادش بخیر رضا عبدی، آقای هرندی، تورج نصر و... همیشه دور هم جمع می شدیم و یاد خاطره های قدیم می افتادیم و می خندیدیم، خیلی خوش بودیم. همه اینها خاطره است؛ تمام دورهمی ها، دوستان قدیمی، یادش بخیر!
درددل مردم
نسرین زارع، این برنامه از همان آغاز متعلق به مردم بود. خوب به یاد دارم كه همه همیشه این برنامه را دوست داشتند. حتی خود من هم از بچگی صبح های جمعه، رادیو را به آشپزخانه می بردم و وقتی كارهام را انجام می دادم، این برنامه را هم گوش می كردم. آنچه در این برنامه گفته می شود، درددل مردم است و آنچه كه در دل جامعه اتفاق می افتد.
تنبك دردسرساز
ایزد كاویانی، زمستان بود و هوای بسیار سرد. من همراه یكی از كاركنان فضای سبز برای گرم كردن تنبكم به زیرزمین رفتم. یكی از بچه ها منو صدا زد كه زنده یاد آقای نوذری با شما كار دارد. من هم با عجله از پله ها كه تقریبا هم یخ زده بود بالا می رفتم كه تبكم افتاد از وسط دو نیم شد. آن زمان هم فقط همین تنبك بود و در داخل استودیو هم سرتاسر تماشاچی نشسته بود. چاره ای نداشتم، رفتنم استودیو هشت تنبك را بین دوپایم نگه داشتم و شروع كردم به ضرب زدن.
نوذری كاربلد گروه
علیرضا جاویدنیا، ما گروه مستقلی بودیم كه نه دچار مكررات می شدیم، نه درجا می زدیم و نه مطلبی از جایی كپی می شد و... زنده یادآقای نوذری هم كاربلد بود و ما گروهی بودیم كه از لحاظ موسیقی، متن، بافت برنامه و نویسندگی و... همه چیز عالی بود و مخاطبان از اجراها لذت می بردند. الان بعد از گذشت این همه سال هنوز هم مردم من را در خیابان یا جایی می بینند، یاد آن روزها می كنند و می گویند كه ما با برنامه شما زندگی كردیم. امیدوارم لیاقت محبت خدا و مردم داشته باشم.
انتهای پیام./مریم كریمی

دسترسی سریع